مصطفی صابری متخلص به صابر خراسانی در مردادماه سال 1356 در مشهد و در یک خانواده مذهبی چشم به دنیا گشود. پدرش کارمند اداره آموزش و پرورش و مادرش خانه دار بود. شاعر آئینی محسوب می شود و شعرهای او در قالب های مثنوی، چهارپاره، مخمس و ترکیببند است. او به غیر از اشعار خود به اجرای اشعار دیگر شاعران نیز می پردازد.
ساحل چشم من از شوق به دریا زده است! چشم بسته به سرش، موج تماشا زده است! جمعه را سرمه کشیدیم، مگر برگردی! با همان سیصد و فرسنگ نفر برگردی! زندگی نیست، ممات است تو را کم دارد! دیدنت ارزش آواره شدن هم دارد! از دل تنگ من، آیا خبری هم داری؟ آشنا، پشت سرت مختصری هم داری؟ منتی بر سر ما هم بگذاری، بد نیست! آه، کم چشم به راهم بگذاری، بد نیست! نکند منتظر مردن مایی، آقا؟ منتظرهات بمیرند، میایی آقا؟ به نظر میرسد این فاصله ها کم شدنی ست! غیر ممکن تر از این خواسته ها هم شدنی ست! دارد از جاده صدای جرسی می آید! مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید! منجی ما به خداوند قسم آمدنی ست! یوسف گم شده ی اهل حرم آمدنی ست...
دیدگاه ها
درج دیدگاه شما